گفتوگوی خواندنی با گروه «رستاک»
این گروه با عمر ٢٠ساله خود در کنار کنسرتهای موفقی که در داخل و خارج از کشور داشته، چهار آلبوم موسیقی نیز با عناوین رنگوارههای کهن، همه اقوام من، سورنای نوروز و میان خورشیدهای همیشه را منتشر کرده که هر کدام به معرفی بخشهایی از موسیقی اقوام سرزمینمان پرداختهاند...
روزنامه شهروند - سحر طاعتی: گروه موسیقی رستاک که طی یک دهه گذشته به یکی از گروههای پرمخاطب موسیقی کشورمان بدل شده، در تابستان ٧٦ فعالیت خود را آغاز کرده و در طول عمر ٢٠سالهاش توانسته با تمرکز بر موسیقی بومی و ارایه آن به شیوه خود، این بخش از موسیقی غنی کشورمان را به مخاطبانش خصوصا نسل جوان بشناساند.
این گروه با عمر ٢٠ساله خود در کنار کنسرتهای موفقی که در داخل و خارج از کشور داشته، چهار آلبوم موسیقی نیز با عناوین رنگوارههای کهن، همه اقوام من، سورنای نوروز و میان خورشیدهای همیشه را منتشر کرده که هر کدام به معرفی بخشهایی از موسیقی اقوام سرزمینمان پرداختهاند. گفتوگوی ذیل با سیامک سپهری نوازنده و سرپرست و فرزاد و بهزاد مرادی خوانندگان و نوازندگان گروه که سه عضو اصلی رستاک را تشکیل میدهند، صورت گرفته که در ادامه میخوانید:
بنیان این گروه بر چه اساسی شکل گرفت؟
سیامک سپهری: زمانی که در دانشگاه تهران هنرهای زیبا درس میخواندم، در آن مقطع جشنواره موسیقی بومی در کرمان درحال برگزاری بود که فکر میکنم دوره دوم بود، آقای حمیدرضا اردلان پیشنهاد کرده بودند هیأت پژوهشی موسیقی بومی تشکیل شود، به دنبال آن اسم من و دوستانم در آن تیم بود که آنجا نخستین مواجهه من با موسیقی محلی زده شد و درواقع شاید تلنگر اولیه شکلگیری رستاک با این فرمت کنونی از همان جا زده شد.
٢٠سال از فعالیت گروه موسیقی رستاک با تمرکز بر موسیقی بومی میگذرد، این درحالی است که شاید طی یک دهه اخیر مخاطبان با گروه آشنا شدند و ارتباط برقرار کردند. فکر میکنید چقدر توانستید در همه این سالها به رسالت و اهدافتان برسید؟
سیامک سپهری: خوشحالم ٢٠سال توانستیم با هم کار کنیم و فکر میکنم این بزرگترین موفقیت ما است. برای ما قابل تصور نبود که رستاک بتواند پلی بین بعضی فرهنگها و نسلها باشد و بعد از آلبوم «همه اقوام من» همه چیز دستبهدست هم داد و باعث شد آن آلبوم حالت خاصی داشته باشد. از همان زمان همه چیز برای ما جدیتر شد، چراکه بیشتر متوجه شدیم کاری که انجام میدهیم بار و مسئولیتی سنگینی به دوش دارد.
از این جهت که یک گفتوگویی را بین اقوام، فرهنگها و نگاههای مختلف متمرکز میکرد و اجازه میداد که با هم تعامل کنند. اینکه چقدر به لحاظ اجتماعی این اتفاق افتاده، فکر میکنم شاید منتقدان و دوستانی که از بیرون آن را میبینند، بتوانند نظر دهند. ولی احساسم این است که برای خود ما این مسئولیت سنگینتر و جدیتر شد و نتیجهاش این شد که هماکنون هر کاری را با حساسیت بیشتری تولید میکنیم.
یکی از نکات بارز گروه رستاک برخلاف دیگر گروههایی که بعد از شما با تمرکز بر موسیقی بومی متولد شدند، استفاده بسیار کم از نوازندگان و خوانندگان محلی بود و موسیقی فولک را به شیوه خودتان به مخاطبان ارایه دادهاید. بر این اساس این سوال مطرح است که چقدر توانستید فرهنگ موسیقی بومی را برای خودتان کنید و براساس سازبندی و تنظیمهایتان به مخاطب ارایه دهید؟
سیامک سپهری: یک مسألهای که از ابتدا به آن واقف بودیم و به نظر بدیهی میآمد، این بود که شاید گروهی هستیم که هر کدام از بچهها با فرهنگی آشنا هستند و این آشنایی صرفا از بیرون نیست. مثلا فرزاد و بهزاد مرادی خودشان در بطن یک فرهنگ رشد کردند، بنابراین نگاهشان به آن فرهنگ نگاهی از بیرون نیست.
هیچوقت چنین ادعایی نداشتیم که بخواهیم آن موسیقی را نعلبهنعل براساس همان چیزی که اجرا میشده، اجرا کنیم اولا اینکه هم از عهده ما و هر کسی که از نگاه بیرونی وارد یک فرهنگ میشود خارج است و هم اینکه چنین قصدی نداشتیم. اگر قرار بود آن موسیقی با همان فضا اجرا شود، بهترینهایش در همان منطقه هست.
ولی بهطورکلی تلاش ما این بوده که با نگاهی که خودمان داریم از متریال موسیقی بومی استفاده کنیم و بهعنوان گروهی که از بطن فرهنگها نیستم، با آنها برخورد کنیم، بنابراین همیشه جای اشتباه وجود دارد و به همان دلیلی که همیشه مطرح کردیم، گروه تجربی هستیم، فکر میکنم این جزو طبیعتش میتواند باشد که رشد کند و تجربهاش قویتر و روزبهروز بهتر شود.
آهنگسازان بزرگی در کشور ما همچون احمد پژمان هستند که در آثار کلاسیکشان از موسیقی بومی استفاده میکنند، شاید تنها چیزی که ما در رستاک ندیدیم، خلق اثری مستقل با بهرهگیری از تمهای موسیقی بومی باشد. چرا این مسأله هیچ گاه در گروه رستاک اتفاق نیفتاده است؟
سیامک سپهری: در یک مقطعی برای خود من فضای موجود در موسیقی بومی جذاب بود و این فضا برایم حسی ایجاد میکرد که بهعنوان کسی که موسیقی دوست دارد، روی آن کار کند، ولی بعدها فضای کاریمان تفاوت پیدا کرد. درواقع حداقل برای من که با این نوع موسیقی آشنایی دارم خیلی سخت است فکر کنم بهراحتی میشود با این ملودیهایی که به مرور زمان آنقدر صیقل پیدا کردند، ملودیسازی کرد یا فضایی را برمبنای آنها شکل داد، بنابراین ترجیحمان در زمانهای اخیر این بوده که از این ملودیها استفاده و آنها را تنظیم کنیم.
برخی موسیقیهای بومی به صورت ساز و آواز یا آواز تنها اجرا میشوند و در رستاک میبینیم که ملودیپردازیها خیلی خوب اتفاق میافتد و یک گروه چند نفره یک موسیقی بومی را به صورت گروهنوازی اجرا میکنند.
سیامک سپهری: فکر میکنم بههرحال با همه بچهها در کنار هم داریم به یک زبان مشترک میرسیم که درواقع نگاه مشترکی به این تجربیات است که به مرور زمان هم رنگ یکدستتری پیدا میکند، درعینحال که سعی میکنیم اصالت را به لحاظ ساختار ملودی و شعر حفظ کنیم و آن ملودی را تا جایی که برای ما جذابیت دارد، رنگآمیزی کنیم و نتیجهاش این میشود که بعد از گذشت این زمان شما ممکن است آن ملودیها را بیشتر در کارهایمان ببینید و بشنوید و درعینحال ملودی اصلی هم بهتر به گوش برسد.
اخیرا حواشی برای رستاک مبنی بر اینکه با کنارهگیری سیامک سپهری، رستاک ٢٠ساله درحال فروپاشی است، ایجاد شده بود.
سیامک سپهری: واقعیت این نبود که من از گروه کنارهگیری کرده باشم، درواقع همین ٢٠سال برای من خستگی زیادی را ایجاد کرده بود و بچهها لطف کردند و اجازه دادند من یک مرخصی نامحدود داشته باشم. ولی هیجانانگیزترین بخش این مرخصی برای من این بود که لمس کردم گروهی داریم که صرفا وابسته به یک نفر نیست و کارش را ادامه میدهد و بعد از ٦ ماه حس کردم میتوانم برگردم و دوست داشتم برگردم.
بعد از انتشار آخرین آلبوم رستاک ما شاهد این بودیم که یک قطعه بلوچی با صدای محمدرضا هدایتی منتشر شد. چه شد که هدایتی به گروه اضافه شد و این قطعه را جداگانه خارج از آلبوم منتشر کردید؟
فرزاد مرادی: این قطعه را در آلبوم «میان خورشیدهای همیشه» اجرا و منتشر کرده بودیم، اما متاسفانه دیر متوجه شدیم که آقای محمدرضا هدایتی چه شناخت عمیقی نسبت به موسیقی بلوچستان دارند، بنابراین تصمیم گرفتیم این قطعه را دوباره با حضور ایشان بازخوانی کنیم و چقدر هم زیبا شد، چراکه ایشان روایتهای دیگری از موسیقی بلوچستان به ما معرفی کردند و ما براساس آن روایتها این قطعه را بازخوانی کردیم.
با توجه به اینکه طی سالهای گذشته بازیگران حضور پررنگی در بخش موسیقی داشتند و این مسأله مطرح بوده که گروههای موسیقی برای فروش بیشتر کنسرتها و آلبومهایشان از حضور بازیگران استفاده میکنند، آیا شما این ایده را داشتید یا صرفا از این جهت که آقای هدایتی موسیقی منطقه خودشان را میشناسد و میتواند راوی این موسیقی باشد که با مخاطب عام هم بتواند ارتباط برقرار کند، انتخاب صورت گرفته؟
فرزاد مرادی: ما اصولا براساس قابلیتهایی که اعضای گروهمان دارند، با آنها همکاری میکنیم و از آنجا که آقای هدایتی توانایی اجرای موسیقی بلوچی را داشتند، از حضورشان بهره بردیم.
بهزاد مرادی: محمدرضا هدایتی خیلی خوب موسیقی بلوچ را میشناسند و خوب هم میخوانند و سالهاست در زمینه بازیگری شناختهشده هستند. حضور ایشان بیشتر یک اتفاق بوده، البته این صحبت شما کاملا درست است که بعضی وقتها با هدف خاصی این کار انجام میشود، ولی شاید ما خیلی فکر نکردیم با چه هدفی به سمت ایشان رفتیم، درواقع تنها هدفمان شناخت او از موسیقی بلوچ و صدای زیبایشان بود.
بهطور کلی این اتفاق خیلی خوشایندی برای ما بود که ایشان در کنار آن هنر بازیگری و صدای قشنگشان آنقدر درباره موسیقی سیستانوبلوچستان شناخت کامل دارند و اجرای این قطعه شروعی برای همکاری ما بود که امیدواریم ادامه پیدا کند.
یعنی به چهره بودن ایشان فکر نکردید؟
بهزاد مرادی: قطعا این خیلی جذاب و خوشایند است که آقای هدایتی در کنار چهره خوبی که در ذهن مردم ساختند، نگاه و توجه خاصی هم به موسیقی بومی دارند و درواقع توجه ما و ایشان به موسیقی نواحی باعث این همکاری شد.
این امکان وجود دارد رستاک که هدفش ارایه موسیقیهای بومی کل کشور است، در آینده با هنرمندان دیگری که صرفا مثل هدایتی به موسیقی خودشان میپردازند، همکاری داشته باشد؟
فرزاد مرادی: بله، هر امکانی در رستاک وجود دارد. ما یک گروه تجربی هستیم که سالهای سال است درحال کسب تجربهایم و از هر اتفاقی که بتواند در مسیر رستاک حرکت و پیشرفتی ایجاد کند، استقبال میکنیم، ولی باید به گونهای باشد که با کار ما ارتباطی داشته باشد.
انتقادی که طی همه این سالها به رستاک وارد شده این است که در تقسیمبندیهای ژانری رستاک را گروه محلی نمیدانند، به واسطه اینکه قطعاتی که در قالب موسیقی نواحی در رستاک اجراشده به لحاظ آهنگسازی تغییر کرده. درواقع رستاک را بیشتر پاپ میدانند تا بومی. خودتان رستاک را چه ژانری میدانید؟
فرزاد مرادی: متریال ما موسیقی فولک، سازبندیمان موسیقی سنتی و محلی است و نگاهمان هم سعی کردیم مدرن باشد. با هدفی که رستاک دارد، یعنی قابلیت برقراری ارتباط با مخاطبان بیشتر و این همان پاپیولار است و البته نوع تنظیمی که انجام میدهیم، پلیفونیک است و شاید اسم تلفیقی را هم بتوان بر گروه گذاشت، چون ما در سازبندی هم سازهایی چون کنترباس و سازهای غربی را با سازهای ایرانی و فولک تلفیق کردیم. درواقع میتوان اسمش را گروه تجربی و موسیقی خاص رستاکی گذاشت.
بهطورکلی ما فقط به بهتر شدن کار فکر میکنیم تا اینکه در چه قالبی باشیم، ولی مردم پوسته ظاهر را همیشه زودتر میبینند و چون کنسرتهایی با جمعیتهای زیاد میدهیم، ما را در ژانر موسیقی پاپ قرار میدهند، در صورتی که سازبندیمان هیچ ارتباطی با موسیقی پاپ ندارد.
بهزاد مرادی: اینکه اسم خاصی روی گروهی گذاشت که در مدت زمان فعالیت و نگاهش به این نوع موسیقی در زمان فعالیتش متفاوت بوده، یک مقدار سخت است. اینکه ما بیاییم فقط براساس سازبندی یا جنس یا تنظیم موسیقی، اسمی روی گروه بذاریم، فکر میکنم از نوع دستهبندیهای جشنوارهای باشد.
من فکر میکنم گروه ما محلی نیست، چراکه گروه محلی، گروهی است که در آن منطقه زندگی و موسیقی خودش را اجرا میکند؛ موسیقی که با آنها زندگی کرده و بزرگ شدهاند و در آن استادند. من بهشخصه همیشه دوست داشتم کسی در رابطه با موسیقی منطقه خودم، کردستان کاری انجام میداد و با نگاه خودش به این موسیقی مینگریست و محصول جدیدی را با احترام به موسیقی این منطقه ارایه میداد.
ما سعی کردیم با رنگبندی و استفاده از سازهای آن منطقه و تا حد امکان نزدیکشدن به لهجه و کلام منطقه و دست نخوردن ملودیها که به نظر من این نوع برخورد نوعی احترام است، به موسیقی بومی هر منطقه بپردازیم.
این نگاه مرزبندی شاید از اینجا نشأت میگیرد که بسیاری از بزرگان موسیقی نواحی بر این باورند که موسیقی نواحی باید نعلبهنعل اجرا شود و هیچ دخل و تصرفی در آن صورت نگیرد. درواقع در موسیقی بومی نباید نوآوری رخ دهد که اگر چنین شود دیگر موسیقی فولک نیست.
فرزاد مرادی: موسیقی فولک در بطن یک جامعه با شرایط جغرافیایی شکل میگیرد، یعنی آن جغرافیا بر هر چیزی تاثیر گذاشته، یعنی سازهایی که در آن منطقه تولید میشود، براساس ذائقه فرهنگی آنهاست و همانطور که غذاهای هر منطقه با منطقه دیگر فرق دارد، موسیقی، آداب رسوم و لباسهایشان هم متفاوت است.
در هر منطقه با توجه به سازهایی که استفاده میکنند، موسیقیهای مختلفی شکل گرفته و شاید دلیل اینکه ارکستری تشکیل نشده به علت همان یک ساز آیینی موجود بوده که مردم با آن زندگی کردهاند و با فرهنگ مردم از زمان تولد تا مرگ پیونده خورده است.
از طرفی آن موسیقی از جغرافیایی فرهنگیاش خارج نشده، چون لازم نبوده خارج شود. حال گروه رستاک براساس کارکردش خواسته این فرهنگها به هم نزدیک شوند و با تلفیق آنها و حفظ اصالتها به زبان خودش اجرا کند.
میتوان گفت رستاک متریالش را از موسیقی بومی میگیرد، ولی با سازبندی، تفکر و نوع مخاطبش تنظیم و سازبندی را تغییر میدهد و از مونوفونیک به پلیفونیک تبدیل میکند؟
بهزاد مرادی: اینکه شما میگویید کاملا درست است. من هنوز به مسألهای که نگاه دوستان این است که موسیقی بومی به همان شکل اجرا شود، میاندیشم. من معتقدم با اتفاقاتی که در دنیای امروز میافتد، پرداختن به موسیقی منطقه خودم برایم جذاب است و اینکه مردم دیگر سرزمینها نیز آن را بشنوند و فکر میکنم لازمه نزدیکشدن به این مقوله این است که ما یک مقدار بپذیریم که ممکن است تغییراتی نیز لازم باشد تا با گوش نسل جدید ارتباط برقرار کند. ما روی بخشهای حساس موسیقی فولک کار نمیکنیم، به علت اینکه شاید باید به همان شیوه اجرا شوند، ولی بخش دیگری از موسیقی میتواند با این نگاه برای بقیه مردم که هر روز موسیقیهای مختلف میشنوند، جذاب باشد.
لهجه و درست ادا کردن اشعار محلی یکی از مواردی است که طی این سالها بهعنوان انتقاد به رستاک وارد شده؟ با توجه به گستردگی لهجه در مناطق مختلف ایران، رستاک چه تدابیری برای انتخاب گویشهای هر منطقه داشته است؟
فرزاد مرادی: ما نمیتوانیم با قاطعیت بگوییم که زبان اصلی هر منطقه چیست، چراکه در یک شهر، هر منطقه گویش متفاوتی دارد، بنابراین ما یک منطقه را مبنا قرار میدهیم و اشعارمان را براساس آن مبنا میخوانیم.
البته سعی میکنیم تلفظ اشعار را با افراد پیشکسوت آن منطقه و زبانشناسان چک کنیم و هنگام ضبط نیز ناظری از همان منطقه داریم و سعی میکنیم به اورجینال آن منطقه نزدیک باشد.
بهزاد مرادی: ما یک منطقه را مبنا قرار میدهیم و با آن مبنا اجرا میکنیم و رضایت ناظرمان به نوعی رضایت کل منطقه است.
تمام تلاشمان این است که نگاهمان درست باشد و اشعار را هم بهدرستی اجرا کنیم.
رستاک طی همه این سالها از نظریات مخاطبانش استفاده کرده و قطعا گروهی که تجربی کار میکند، همیشه سعیاش بر بهترشدن است.
سیامک سپهری: واقعیت این نبود که من از گروه کناره گیری کرده باشم در واقع همین ٢٠ سال برای من خستگی زیادی را ایجاد کرده بود و بچه ها لطف کردند و اجازه دادند که من یک مرخصی نامحدود داشته باشم. ولی هیجان انگیزترین بخش این مرخصی برای من این بود که لمس کردم گروهی داریم که صرفا وابسته به یک نفر نیست و کارش را ادامه می دهد و بعد از ٦ ماه حس کردم می توانم برگردم و دوست داشتم برگردم
فرزاد مرادی: موسیقی فولک در بطن یک جامعه با شرایط جغرافیایی شکل می گیرد یعنی آن جغرافیا بر هر چیزی تاثیر گذاشته یعنی سازهایی که در آن منطقه تولید می شود بر اساس ذائقه فرهنگی آنهاست و همانطور که غذاهای هر منطقه با دیگری فرق دارد ،موسیقی ،آداب رسوم و لباسهایشان هم متفاوت است. ما فقط به بهتر شدن کار فکرمیکنیم تا اینکه در چه قالبی باشیم
بهزاد مرادی: من معتقدم با اتفاقاتی که در دنیای امروز می افتد پرداختن به موسیقی منطقه خودم برایم جذاب است و اینکه مردم دیگر سرزمین ها نیز آن را بشنوند و فکر میکنم لازمه نزدیک شدن به این مقوله این است که ما یک مقدار بپذیریم که ممکن است تغییراتی نیز لازم باشد تا با گوش نسل جدید ارتباط برقرار کند. ما روی بخش های حساس موسیقی فولک کار نمی کنیم به خاطر اینکه شاید باید به همان شیوه اجرا شوند ولی بخش دیگری از موسیقی می تواند با این نگاه برای بقیه مردم که هرروز موسیقی های مختلف میشنوند جذاب باشد
bartarinha
دیدگاه ها