زامبیها و خونآشامهایی که از تلویزیون سر درآوردند
صنعت سرگرمی، هر روز بزرگتر و بزرگتر میشود. اغراق نیست اگر بگوییم امروز صنعت فیلم و سریالسازی بهعنوان بخش مهمی از صنعت سرگرمی، تمام تلاش خویش را بهکار گرفته تا از هر راهی تاثیرگذاری بیشتری بر مخاطب داشته باشد. در این بین اگر بخواهیم به بخش بزرگی از صنعت سرگرمی اشاره کنیم که هر روز وسیعتر میشود،
روزنامه آسمان آبی - سجاد صداقت: صنعت سرگرمی، هر روز بزرگتر و بزرگتر میشود. اغراق نیست اگر بگوییم امروز صنعت فیلم و سریالسازی بهعنوان بخش مهمی از صنعت سرگرمی، تمام تلاش خویش را بهکار گرفته تا از هر راهی تاثیرگذاری بیشتری بر مخاطب داشته باشد. در این بین اگر بخواهیم به بخش بزرگی از صنعت سرگرمی اشاره کنیم که هر روز وسیعتر میشود، باید از سریالهای تلویزیونی نام برد؛ سریالهایی که از سوی شبکههای مختلف، این عرصه را به رقابتی بزرگ تبدیل کرده و با باز شدن پای چهرههای بهنام سینمای هالیوود، هر روز بر تعداد مخاطبان آن افزوده میشود.
به این مسائل، نوع و شکل سریالهای تلویزیونی را نیز اضافه کنید و انواعواقسام ایدههایی که در آن شکل میگیرد، باعث شده با پدیدهای عجیب و پرطرفدار روبهرو باشیم. اگر به هفت سال پیش بازگردیم و درست در همان روزهایی قرار بگیریم که سریالی چون «لاست»، فصل جدیدی در دنیای سریالهای تلویزیونی رقم زد و عملا حلقه واسطی میان دنیایی بود که سریالی چون «دوستان» - در میانه سالهای دهه 90 تا سالهای ابتدایی قرن بیستویکم - با سریالهای دنیای جدید بود، سریالهای تلویزیونی به پروژههایی بزرگ ختم شدند که بهتدریج شاهد بقای آنها در روزگار کنونی هستیم.
باید به این نکته توجه کرد که دقیقا در سال 2010 که سریال «لاست» با همه حواشی آن به پایان رسید، شبکههای بزرگ، پخش دو سریال تلویزیونی مهم را آغاز کردند که حالا و در شرایطی که هر دو به پایان خود نزدیک میشوند. میتوان گفت دنیای مدرن سریالدیدن در قرن 21 با آنها قوام یافت. اگر «لاست»، «24» و «فرار از زندان»، سریالهای محبوب همه دنیا بودند و فرهنگ تماشای هفتگی سریال را آغاز کردند، «بازیتاجوتخت» شبکه HBO و «مردگان متحرک» شبکه AMC سریالهایی بودند که با آغاز پخش در سال 2012 این فرهنگ را قوام دادند؛ اتفاقی که بهطور جدیتر میتوان تاثیرات آن را در ایران هم مشاهده کرد و بسیاری از طرفداران با این دو سریال، سالهایی از عمر خویش را گذراندهاند. تاکنون درباره «بازی تاجوتخت» و تاثیرات آن بسیار مطلب گفتهایم، اما سریال «مردگان متحرک» داستان دیگری دارد؛ سریالی که پس از سالها توانست بازگشتی موفقیتآمیز برای زامبیها در میان سریالهای تلویزیونی رقم بزند. سریالی که با استفاده از زندهشدن مردگان و تصویر یک دنیای پر از زامبی، توانست دوباره چنین سریالهایی را با مخاطبان میلیونی همراه کند و یکی از موفقترین نمونههای این داستان باشد.
با این سریال و در کنار رونقگرفتن صنعت سرگرمی و سریالسازی بهعنوان بخش مهمی از آن، دوبــــاره پـــــای خونآشامها، دراکولا و هیولاهای انساننما نیز به سریالهای تلویزیونی باز شد. پروژههایی که میتوانستند بخش مهمی از مخــــاطبــان صنعت سریالسازی را به خود جلــــــب کننـــــد.
سریالهای موفق و ناموفقی که با همه اوصافی که داشتند بخش مهمی از ایدههای دنیای سریالهای تلویزیونی را تشکیل میدادند. هفته گذشته سریال «مردگان متحرک» به نیمه فصل هشتم خود رسید؛ سریالی که بحث درباره آن فرصت دیگری میطلبد، اما به همین بهانه میتوان نگاهی به حضور سالهای اخیر زامبیها، خونآشامها، استریگویها و دراکولاها در سریالهای تلویزیونی داشت. حضوری که با ایدههای متنوع این سالها، گاهی موفق و گاهی ناموفق بوده، اما همچنان طرفداران بسیاری برای خود جلب میکند. اتفاقی که باعث میشود همچنان چنین ایدههایی جای خود را داشته باشد.
زامبی در شهر؛ «مردگان متحرک»
تعریفی که دایرهالمعارفهای سینمایی برای مفهوم زامبی بهعنوان مردگانی که پس از مرگ از جا برمیخیزند و از انسانها و هر موجود زندهای تغذیه میکنند، یکی از بزرگترین زمینههای ایدهپردازی بسیاری از آثار سینمایی دنیا بوده است، اما باید به این مطلب توجه کرد که استفاده از زامبیها در سریالهای تلویزیونی چندان رایج نشد و معمولا ایدههای دیگر و بزرگبودن تولید چنین محصولاتی این ایده را در سریالهای تلویزیونی کمتر رواج داد، اما از سال 2010 و با آغاز سریال «مردگان متحرک» شاهد بازگشت بزرگ این سبک از زامبیها و اینبار در یک سریال تلویزیونی بودیم. «مردگان متحرک» را یک مجموعه تلویزیونی درام، ترسناک و پسارستاخیزی خواندهاند که خالق اصلی آن فرانک دارابونت است. مردی که از میانه راه از این سریال جدا شد، اما همچنان مسیر «مردگان متحرک» ادامه پیدا کرد. این مجموعه، از روی کتاب مصوری با همین نام، نوشته رابرت کرکمن، تونی مور و چارلی ادلرد ساخته شده است.
این مجموعه داستان از آنجا آغاز میشود که اندرو لینکولن در نقش معاون کلانتر، ریک گرایمز، پس از برخاستن از کما، با دنیایی مواجه میشود که پر از مردگان متحرکی است که مشابه زامبیهای فیلمهای ژانر وحشت جورج ای. رومرو، گوشت انسان را میخورند. او سعی میکند خانوادهاش را پیدا کند و در این راه با گروهی از بازماندگان که همسر و فرزندانش بین آنها هستند، برای زندهماندن تلاش میکند. این نوع از زامبیها پس از مرگ هر انسانی بهوجود میآید. دیالوگ کلیدی این سریال، آن جایی است که یکی از شخصیتها میگوید: «در دنیای قدیم میکشتید یا کشته میشدید، اما در دنیای تازه یا میکشید یا کشته میشوید یا دوباره بلند میشوید و میکشید.» زامبیها در دنیای «مردگان متحرک»، نماد بارزی از یک بیماری در نظر گرفته میشوند که بهتدریج تمام دنیا را در بر میگیرند. موجوداتی که بوی انسان یا هر موجود زندهای را بهخوبی تشخیص میدهند، صداها را میشنوند، اما عقلی ندارند و باید از ناحیه سر، آنها را برای همیشه کشت.
این زامبیها بهطور دستهجمعی حرکت میکنند و معمولا گروه بزرگی از آنها برای هر انسانی، نشانه یک خطر جدی است. قوانین زامبیهای «مردگان متحرک» جزء بهترین نمونههایی است که در سالهای اخیر تصویر شده است. بههمین دلیل بهتدریج زامبیها در اوج اهمیت، تبدیل به موجوداتی میشوند که بر زندگی انسانها سریال تاثیر دارند، اما جنگ اصلی بین انسانهاست چراکه زامبیها عقل ندارند. «مردگان متحرک» به همین دلایل ساده تبدیل به یکی از بهترین سریالهای سالهای اخیر شده است. با زامبیهای فراوان که به بهترین شکل ممکن برای حضور در سریال آماده شدهاند و بخش مهمی از داستان را شکل دادهاند.
استریگویهای نیمه عاقل؛ «نژاد»
زمانیکه شبکه FX در سال 2014 اولین قسمت از سریال «نژاد» را روانه پخش تلویزیون کرد، همه دوستداران سینما منتظر یکی از بزرگترین سریالهای سالهای اخیر بودند، چراکه این مجموعه نیمهزامبینیمه خونآشامی، براساس رمانی با همین نام، نوشته گیرمو دلتورو و چاک هوگان بود؛ دو نویسندهای که در دنیای خیالات و موجودات عجیبوغریب جزو مهمترین افراد محسوب میشوند. پخش این مجموعه از 13 جولای 2014 از شبکه FX آغاز شد. هواپیمایی درحالیکه چراغهایش خاموش و درهایش بسته است در فرودگاه جِیاِفکِی فرود میآید. دکتر اِفرِیم گودوِذِر (اِستول) که یک اِپیدمیولوژیست است بههمراه تیمش مأمور رسیدگی به وضعیت افراد درون هواپیما میشوند. آنها وقتی وارد هواپیما میشوند، با 200 جسد و چهار نفر که هنوز زنده هستند روبهرو میشوند. اوضاع با ناپدید شدن اجساد از سردخانه وخیمتر میشود. افرادی حالا خود را در شرایطی میبینند که باید نهتنها از خانواده خود، بلکه از کل شهر در برابر یک تهدید باستانی ضد بشریت دفاع کنند، اما این تهدید باستانی در طول سریال بهتدریج معرفی میشود؛ شرایط بهوجود آمدن، پنهانشدن و بازگشت او در قرن بیستویکم.
این تهدید باستانی یک خونآشام است که «ارباب» خوانده میشود و همه موجودات دیگری که بهوسیله او بهوجود میآمدهاند تحت تسلط او قرار دارند. این موجودات که «استریگوی» خوانده میشوند بهطرز عجیبی با قدرتگرفتن ارباب، حرکات خود را انجام میدهند. آنها زبانهایی بزرگ دارند که بهوسیله آن خون میخورند و البته انسانهایی هم هستند که به آنها کمک میکنند. برخلاف «مردگانمتحرک» که جدال انسانهاست، در اینجا بهطور مشخصی باید با قدرت بیحد و حصر ارباب جنگید و در این میان انسانها بهوضوح ضعیفتر هستند. جلوههای ویژه و زبان قدرتمند استریگویها دقیقا از همینجا شکل میگیرد. موجوداتی که هریک از آنها میتوانند نشاندهنده بخشی از این فرایند باشند. فرایند خونآشامهایی که عقل چندانی ندارند و همه قدرت آنها در اختیار ارباب قرار دارد؛ بههمین دلیل نمیتوان استریگویهای سریال تلویزیونی «نژاد» را با زامبیها یا خونآشامها مقایسه کرد.
خونآشامهای خوشتیپ؛ «خاطرات خونآشام»
در میانه سالهای 2009 تا 2017 یکی از پرطرفدارترین سریالهای دنیا از شبکه CW پخش میشد؛ سریالی که بهوضوح داستان آن درباره خونآشامها و نبردهای تاریخی آنها با انسانهاست. خونآشامهایی که دقیقا شبیه انسان هستند و سنهای بالای 100 سال دارند. این سریال سعی میکند از قوانین تعریفشده سریالهای خونآشامی و دراکولایی استفاده کند و بههمین دلیل، نوع و چینش آن متفاوت است. به این نکته هم دقت کنید که این سریال، یکی از محبوبترین سریالها در ژانر نوجوانانه بود که توانست بهشدت مورد توجه قرار گیرد. خونآشامهای این سریال بهدلیل خوشتیپبودن و نوع شخصیتپردازی ازجمله محبوبترین سریالهای تلویزیونی بودهاند.
این درام تخیلی بهوسیله کوین ویلیامسون و جولی پلک، خلق و ساخته شده است. «خاطرات خونآشام» بر اساس سری کتابهایی به همین نام نوشته ال. جی. اسمیت ساخته شده است. با فراگیر شدن فیلمها و سریالهای خونآشامی در سالهای اخیر، این سریال به یکی از محبوبترین سریالها نزد نوجوانان بدل شد. وقایع سریال در میستیک فالزِ ویرجینیا اتفاق میافتد. پایلوت این سریال، بیشترین بیننده را در بین تمام سریالهای شبکه CW داشته و همچنین «خاطرات خونآشام» پربینندهترین سریال این شبکه محسوب میشود.
هرچند که روند اتفاقات این مجموعه از نظر سریالسازی میتواند مورد نقد و بررسی زیادی قرار گیرد، اما همواره از «خاطرات خونآشام» میتوان بهعنوان یکی از مهمترین مجموعههایی یاد کرد که خونآشامها شکل انسانها هستند مانند آنچه تاکنون در فیلمهای دراکولایی دیدهایم. داستانهای این سریال در شهری بهنام میستیک فالز جریان دارد؛ شهری قدیمی و کهن با ساکنان اصیل که در داستان، متوجه گذشته پرماجرا و مبهمی از آنها میشویم؛ جنگی که در سالیان دراز میان آنها و خونآشامها اتفاق افتاده است. نکته مهم در این سریال این است که خونآشامها آنقـــدر انســـان هستند کـــه دو شخصیت کلیـــدی داستان، یکی از خـون حیوانات و دیگری از خون انسانها تغذیه میکنند.
bartarinha
دیدگاه ها