آزاده نامداری: حالا که غمگینم میخواهم از یکی از غم هایم بنویسم
واکنش آزاده نامداری به حضور خواهر آتنا در صحنه اعدام
آزاده نامداری نوشت:
میدانم كه دل همه ی ما خون است،دیگر فكر عكس گذاشتن ازكتاب مورد علاقه ام،گلهایم،یا غذای رنگیم راندارم.حالا كه غمگینیم میخواهم ازیكی ازغمهایم بنویسم كه مدتها ذهنم را گرفتار كرده بود،این عكس خواهر آتناست،همان كودكی كه برایش زار زار گریه كردیم وازرفتارحیوانی قاتل مبهوت ماندیم،اماراستش هرشب به این عكس نگاه میكنم وآرزو میكنم كاش خواهر آتنا به دیدن صحنه ی اعدام نمیرفت،من باپدیده ی اعدام كاری ندارم اما به تخیلات كودكی فكرمیكنم كه چه صحنه ی دردناكی را دید و از آینده اش میترسم، كودكی، تخیل، شادی، .... شاید زود بود... آتنا رفت اما خواهرش زنده است و حق كودكی دارد.
پ.ن.ببخشید اگر به غمهایتان افزودم اما مادری اتفاق عجیبی است انگار دلت مثل شیشه میشود و تلنگری
دیدگاه ها