ثبت نام

Captcha

ورود

Captcha

سقوط فرانسه؛ بزرگ‌ترین قمار هیتلر

سقوط فرانسه؛ بزرگ‌ترین قمار هیتلر
آدولف هیتلر یکی از ریسک پذیرترین شخصیت های برجسته تاریخ بود. وی در سخنانی قبل از شروع جنگ جهانی دوم به هرمان گورینگ چنین گفت:" من همیشه بدترین ریسک ها را می کنم". وی تمام طول عمرش در ریسک به سر می برد اما آیا اگر شما نیز از علاقمندان تاریخ هستید تاکنون با خود فکر کرده اید که بزرگ ترین ریسکی که وی در طول زندگی اش کرده چه بوده است؟
 
آدولف هیتلر یکی از ریسک پذیرترین شخصیت های برجسته تاریخ بود. وی در سخنانی قبل از شروع جنگ جهانی دوم به هرمان گورینگ چنین گفت:" من همیشه بدترین ریسک ها را می کنم". وی تمام طول عمرش در ریسک به سر می برد اما آیا اگر شما نیز از علاقمندان تاریخ هستید تاکنون با خود فکر کرده اید که بزرگ ترین ریسکی که وی در طول زندگی اش کرده چه بوده است؟
 
بسیاری خواهند گفت که حمله به شوروی در تابستان سال 1941 بزرگ ترین و دیوانه وارترین ریسکی بوده که هیتلر انجام داده است. این باور بیشتر بر این اصل استوار است که شکست وی در روسیه باعث شد که هیتلر به یکباره شکست را در برابر چشمان خود دیده و ورق جنگ برگردد که در نهایت با ورود ارتش سرخ به برلین چهار سال بعد و سقوط رایش سوم همراه بود. البته نبرد آلمان و شوروی بزرگ ترین نبرد تمام دوران بود و ریسکی که هیتلر کرد در نهایت به شکست آلمان انجامید.
 
سقوط فرانسه: بزرگ ترین قمار هیتلر 
 
 
اما بسیاری دیگر از کارشناسان بزرگ ترین ریسک هیتلر را حمله به اروپای غربی و تلاش برای تسخیر فرانسه در بهار 1940 می دانند. ژنرال فرانتس هالدر، فرمانده ژنرال های آلمانی در دفتر خاطرات خود به تاریخ 3 نوامبر 1939 در این باره چنین نوشته است:" هیچ یک از فرماندهان عالی فکر نمی کرد که این حمله به کوچک ترین موفقیتی دست یابد". البته ژنرال هالدر در این تفکر تنها نبود و بسیاری دیگر از ژنرال های کارکشته ارتش آلمان این تصمیم را نوعی خودکشی می دانستند. این تصمیم چنان دیوانه وار بود که یکی از فرماندهان عالیرتبه ارتش هنگامی  که یک جلسه خصوصی با هیتلر داشت در جیب خود یک تپانچه مسلح قرار داد و علی رغم این که سوگند وفاداری به ارتش کشور و ملت آلمان یاد کرده بود و نسل های خانواده اش همگی به کشورشان خدمت کرده بودند تصمیم گرفت با کشتن هیتلر به این ماجراجویی های دیوانه وار او پایان دهد اما به هر دلیلی این امر محقق نشد.
 
این حمله از همان آغاز با موافقت مقامات بلندپایه ارتش مواجه شد زیرا ریسک بسیار بالایی داشت و شکست خوردن آن به معنای باختن تمام جنگ بود. در بهار 1940  نه تنها نیروهای متفقین دارای تعداد بیشتری تانک بودند بلکه این تانک ها شرایط بهتر و مجهزترین نسبت به تانک های آلمانی داشتند. فرماندهان عالیرتبه فرانسه نیز کاملاً اطمینان داشتند که با قدرت برتر نظامی خود حمله احتمالی آلمان را در نطفه خفه خواهند کرد. ایده حمله به فرانسه توسط آلمان ها برای اولین بار نبود که مطرح می شد.در جنگ جهانی اول نیز آلمان ها از طریق بلژیک و هلند به این کشور حمله کرده بودند؛ حمله ای غافلگیر کننده که باعث درگیری شدیدی شده و در نهایت پس از رویارویی های خونین آغازی بود بر شکست آلمان در جنگ جهانی اول.
 
اما نیروهای آلمانی این ایده ی تاریخ مصرف گذشته را مد نظر قرار نداند زیرا طرحی ابتدایی از نقشه اولیه برای حمله به فرانسه پس از سقوط یک هواپیمای آلمانی در ژانویه 1940 در بلژیک بدست متفقین افتاد و البته هیتلر نیز به عنوان یک ریسک کننده قهار در قمار همیشه دوست داشت منحصر به فردترین و عجیب ترین روش ها را به کار گیرد. بهترین و باورنکردنی ترین پیشنهاد توسط ژنرال اریک وون مانستین ارائه شد. مانیستین با حمایت هاینز گودریان که باهوش ترین فرمانده تانک در جنگ جهانی دوم بود و ژنرال گرد وون رانسدت که ارتش پیشقراول را در سال 1940 رهبری می کرد به هیتلر پیشنهاد داد که تهاجم اصلی به سمت غرب نباید از طریق بلژیک و کشورهای پایین اروپا مانند هلند انجام گیرد بلکه باید از مناطق بسیار جنوبی تر و از طریق جنگل های آذدن انجام گیرد که مستقیم وارد خاک فرانسه در منطقه سدان می شد.
 
البته گروهی دیگر نیز از طریق بلژیک به خطوط فرانسوی ها حمله می کردند که متفقین به این باور برسند که آن ها یک نقشه معمولی و قابل باور را در پیش گرفته اند. بدین ترتیب حمله گروه اصلی به صورت پنهانی انجام شده و در نهایت باعث غافلگیری متفقین خواهد شد. نیروهای زرهی آلمان از طریق جنگل های انبوه آردن وارد خاک فرانسه شده و در نهایت بخش بزرگی از نیروهای فرانسوی و بریتانیایی را از کناره ها و پشت غافلگیر خواهند کرد. اما ریسک این عملیات بسیار بالا بود زیرا تنها هفت گردان زرهی باید به ارتش پر تعداد فرانسه و نیروهای بی شمار کمکی بریتانیا حمله می کردند و جبهه های به وسعت 300 کیلومتر را بدون این که پیاده نظامی از آن ها حمایت کند را پوشش دهند.
 
اما علی رغم ریسک فراوانی که داشت ژنرال های پیشنهاد دهنده این طرح بر این باور بودند که غافلگیر کننده بودن این حمله باعث می شود که نیروهای دشمن توانایی خود را برای مقابله به مقدار قابل توجهی از دست بدهند. اگر فرانسه، بریتانیا، بلژیک و هلند می توانستند به خوبی خود را سازماندهی کنند می توانستند ضد حمله ویرانگری بر علیه گردان های زرهی انجام داده و کار آن ها را یکسره کنند.
 
 
قدرت تاکتیک فریب

در روز 10 ماه می 1940 نیروهای آلمانی حمله را آغاز کردند و همانطور که انتظار می رفت، متفقین خیلی زود فریب خورده و محل اصلی حمله ورماخت را اشتباه تشخیص دادند. اعتماد به نفس بیش از حد و البته غرور یکی از دلایلی بود که باعث شکست سریع نیروهای متفقین در نبرد فرانسه شد. حتی زمانی که به فرماندهان متفقین خبر رسید که نیروهای آلمانی از طریق جنگل آردن وارد شده اند عکس العمل چندانی به این حمله صورت نگرفت. سه روز پس از آغاز عملیات نیروهای زرهی آلمان از جنگل آردن گذشته و از روی رودخانه موس عبور کردند.
 
نیروهای متفقین خیال داشتند رفته رفته عقب نشینی کرده و خود را به این رودخانه برسانند و همانجا نیروهای آلمانی را متوقف کرده و منتظر نیروهای کمکی بمانند. اما این نقشه خیلی زود با گذشتن نیروهای زرهی آلمان از این رودخانه به فنا رفت. بدین ترتیب حمله ناگهانی آلمان ها نظم و انسجام متفقین را به هم ریخته و آن ها را از لحاظ روحی و روانی به هم بریزند.
 
سقوط فرانسه: بزرگ ترین قمار هیتلر 

سردر گم شدن و شکست متفقین

در روز 14 می سدان به دست نیروهای المانی افتاد و خیلی زود مقامات سیاسی فرانسه آشفته شدند. در اولین ساعات روز 15 می پل رینو، نخست وزیر فرانسه به وینستون چرچیل زنگ زد که تنها یک هفته از نخست وزیری او در بریتانیا می گذشت. وی صحبت هایش با چرچیل را با این جمله آغاز کرد:" ما شکست خورده ایم". روحیه فرماندهان ارتش فرانسه نیز در بدترین شرایط خود قرار داشت. یکی از فرماندهان ارشد فرانسه به نام ژنرال بوفره در این باره چنین گفته بود:" باید اعتراف کنم که روحیه فرماندهان عالیرتبه فرانسه خیلی زود درهم شکست.
 
در واقع آن شبی که خبردار شدیم نیروهای خط مقدم در سدان در هم شکسته شده اند حس می کردیم همه چیز را باخته ایم". اکنون نیروهای پیشرو زرهی آلمان به سمت ساحل فرانسه می تاختند و روز 20 ماه می به دهانه رودخانه سومه رسیدند. بدین ترتیب نیروهای باقیمانده فرانسوی و بریتانیایی در تله افتاده بودند و نیروهای آلمانی از دو طرف آن ها را مورد حمله قرار می دادند. بریتانیایی ها چاره ای جز عقب نشینی به ساحل فرانسه در منطقه دانکرک نداشتند.
 
اما ناگهان اتفاقی غیرمنتظره رخ داد که هنوز هم بعد از سال ها علت آن مشخص نشده است. نیروهای آلمانی در روز 24 می نبرد را متوقف کردند و برای نابود کردن نیروهای بریتانیایی گرفتار در دانکرک دست به کار نشدند. اما گفته می شود که هیتلر به پیشنهاد ژنرال وون رانستد تصمیم گرفت تانک هایش را برای مقابله با نیروهای کمکی فرانسه که به سمت آن ها می آمدند حفظ کرده و هرمان گورینگ نیز به هیتلر اطمینان داد که نیروهای هوایی لوفت وافه سربازان بریتانیایی گیرافتاده در ساحل دانکرک را نابود خواهند کرد.
 
اگر چه جنگنده های آلمانی سربازان بریتانیایی حاضر در دانکرک را بمباران می کردند اما موفق نشدند که اسیب جدی به آن ها وارد کرده و بخش زیادی از آن ها توسط نیروی دریایی بریتانیا تخلیه شدند. در روز 27 می فرمان یپشروی به نیروهای آلمانی رسید. همزمان با پیشروی نیروهای آلمانی به سمت دانکرک، عملیات تخلیه سربازان بریتانیایی شدت گرفت و در نهایت بیش از 330.000 سرباز بریتانیایی نجات یافتند که بسیار فراتر از حد انتظار بود.

تخلیه موفق نیروها اما شکست قطعی برای متفقین

اگر چه بریتانیا در عملیات نجاتی خیره کننده موفق شد بخش عمده نیروهایش را نجات دهد اما پیروزی کامل با آلمان ها بود. نیروهای آلمانی چندین شبانه روز بدون توقف، استراحت و خواب پیشروی بی امان و خرد کننده ای را انجام داده بودند. اما تجهیزات نظامی فراوان و پیشرفته ای که بریتانیایی ها در ساحل دانکرک به جا گذاشته بودند آلمان ها را شگفت زده کرد که چطور توانسته اند به این راحتی ارتشی با این قدرت و تجهیزات را شکست دهند. در طول این نبرد بیش از 68.000 نیروی بریتانیایی کشته شده، مجروح گشته و یا اسیر شدند. چرچیل عملیات تخلیه را «معجزه رستگاری» خواند اما هشدار داد که جنگ را نمی توان با تخلیه نیروها برنده شد. بدین ترتیب راه برای تصرف شهر و پایتخت فرانسه، پاریس، باز شد.
bartarinha

دیدگاه ها

ارسال دیدگاه